ای کاش زمان به عقب بر میگشت ..

برای دل خودم مینویسم ...مینویسم که ارامش پیداکنم ..مینویسم که اگر ماند روزی تقدیم کنم به فرزندانم

ای کاش زمان به عقب بر میگشت ..

برای دل خودم مینویسم ...مینویسم که ارامش پیداکنم ..مینویسم که اگر ماند روزی تقدیم کنم به فرزندانم

سلام خوش آمدید

اخراین هفته

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۲۴ ب.ظ

چقدربده یه بارکامل احوال نوشت این روزاتو بنویسی

 ولی همش بپره .....به طورخلاصه میگم ...این هفته ام 

چارشنبه رفتم خونه مامانم ...محسنم رفت خونه مامان 

جونشوایناکه بیرون شهرند ...منم این دوروز به 

دوستمونو داییمو اینا و بابابزرگمو اینا سرزدم وتوی باغم....

 بابام داشت ابیاری قطره ای میزد واسه درختاش منم 

کلی کمک کردم چن کارش لذت بخش بود ....وبعدشم 

محسنم اومد کمک بابام توی باغ ..از وقتی ای ن باغو 

خریدن شدیدا دستشون بنده یابه درختاش یابه میوه ها یابه استخرش.....منو محسن این 

باربیشترازهمیشه 

دلتنگ هم شدیم چن خداروشکر جفتمون ازدعوادوری 

میکنیم این روزا ...منم چشم نخورم هی نمک میرریزم 

دل بچم اب میشه ..خخخخخ

شنبه ام که ناهار ظهر مهمون مامان بابای محسن بودیم 

داخل باغمون که بابامو اینارو دعوت کرده بودن ....وکلی 

خوش گذشت و درباره ی مسافرت برنامه ریزی کردیم 

...اخه بیشتری ۱۷،۱٨شهریور قراره راهی بشیم برای 

شمال ان شاالله ....خیلی خیلی هوس مسافرت کردم 

بیشترم دلم میخواد دوتایی باشه اماخب ازاونجایی که 

فعلا پول نداریم بهتره بابقیه از جمله مامان بابامو مامان

 باباش  بریم خرجمونو متقبل شن ...خخخخ ...یکی نیس

 به من بگه اخه واجبه .....

حرف بی پولی شد ...اوففف دست رودلم نزارم که خونه

 ....کاش زود کار محسن درست شه ....البته 

خداروشکرکم و کسری نداریم اما خب کاراییم که 

میخوایم بکنیم نمیشه .....


حوصلم شدید پکیده و تا مدرسه هابازنشده و نرفتیم 

مسافرت این حالت ادامه داره ....

مامان محسن جدیدا خیلی حرف بچه میزنه اماخب 

براخودش میزنه چه خبره والا تازه یک ساله عروسی 

کردیماااا...به قول رز عزیزم نیست خیلی برای عروسی 

کردنمون عجله داشتن حالاام برا بچه دارشدنمون عجله 

دارن ....والا .....البته خود محسنم هیچ علاقه ای به بچه نداره ...

کاش این یارو ازمایشگاهه زنگ بزنه به محسن .....راستی

 محسن داره خودشو کم کم نم نم برای

 ازمون دکترااماده

میکنه ... خداجونم تنهامون نذار


  • donya sh

نظرات (۲)

سلام دنیاجان
قبلا هم ب وبت اومدم،ولی چون رمزمطالب آرشیومو بهت ندادم دیگه ب وبم نیومدی
منم روم نشد ازت درخواست رمزکنم
باتبادل لینک موافقم
پاسخ:
باشه ممنون عزبزم ...خوشحالم
سلام عزبزم
چراکلم پیامت رسیده
شماخیلی وقته جزو لینکای منی عزیزم
فعلا مطالبم رمزی نداره،مطلبای قبلی روهم هرکدوم رو خواستی رمزشوبرمیدارم
خوشحال میشم رمزتو داشته باشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

زندگی پراز بالا و پایینه اما برای من یکم بیشتر از حد توانم بوده ...اما همچنان هستم و قوی تر از قبل میشم ...میدونم و اعتقاد دارم به ان مع العسر یسرا ....

بایگانی
آخرین مطالب